آزمون شرکت برق

 

امروز رفتم برای امتحان آزمون استخدامی شرکت برق. از بین اونهمه فقط 2نفر مکانیک میخوان. تقریبا خوب دادم و امیدوارم موفق بشم اما اگه هم نشد زیاد ناراحت نمی شم چون متوجه می شم راه زندگی من یه جای دیگه است. نمی خواستم تا بعد از کنکور تو این آزمونا شرکت کنم اما به خاطر مامان و نگرانیاش و اینکه دلم می خواست آرامش داشته باشه شرکت کردم. البته خودمم محیط نیروگاه رو دوست دارم. کارآموزیم که اونجا بودم محیط و افرادش برام جالب بود و خوشایند. فقط یه مشکل بود و  اون هم اینکه هیچ خانومی اونجا کار نمی کرد. حالا تا قسمت چی باشه. فعلا که تنها امیدم خدا و لطف و محبتشه....

 

اوضاع درسام هم تقریبا متوسطه. این 3هفته باقی مونده باید کاملا جمع و جورشون کنم.

 

راستی بالاخره این هفته سیم کارتم رو بعد از یک سال گرفتم. یه گوشی k510i سونی اریکسون هم بهنام بهم داده...

 

 از بهنام هم یه شیرینی و بستنی برا قبولیش گرفتیم و تو خرج انداختیمش!...

 

 

محرم امسال و اتفاقاتش

 

اینم از عاشورای امسال. نه تنها خونه حاج خانوم بلکه همه شهر حال و هوای خیلی خوبی داشت. ظهر تاسوعا و عاشورا رو مثل سالهای قبل رفتم خونه حاج خانوم و شدم خادم عذاران ایشون. اما شب عاشورا خیلی هوای جمکران کرده بودم برا همین رفتم "مهدیه"... حال خیلی خوبی پیدا کردم. دلم کلی آروم شد. امیدوارم همه ی این عذاداری ها مورد قبول خدای بزرگ و مهربون قرار گرفته باشه...

خدارو برای همه ی محبتاش و لطف و کرمش شکر میگم.

دعای زیر دعای حضرت مهدی صلوات الله علیه هستش. خیلی موقع خوندنش به دلم نشست.

 

 

خدایا

 روزی کن به ما توفیق طاعتت و دوری از نافرمانیت را

نیت پاک و شناخت حرمت را

و گرامی دار ما را به ره جویی و هدایت و استقامت

و بگردان زبان ما را به درست گویی و گفتار حق و حکمت

و پر کن دلهای ما را به دانش و شناخت

و پاک دار شکم ما را از حرام و شبهه ناک

و بازدار دستهای ما را از ستم و دزدی

و بر هم بنه چشمهای ما را از هرزه گی و خیانت

و مسدود کن گوشهای ما را از لغو و بدگویی

و تفضل کن بر دانشمندان به زهد و خیرخواهی

و بر دانش آموزان به کوشش و شوق

و بر شنوندگان به پیروی و پندگیری

و بر بیماران مسلمان به درمان و آسایش

و بر مردگانش به مهربانی و دلجویی

و بر پیرمندان به وقار و سکینه

و بر جوانان به بازگشت و توبه

و بر زنان به شرم و پارسایی و عفت

و بر توانگران به فروتنی و بخشش کردن

و بر فقیران به صبر و قناعت

و بر جنگجویان به یاری و پیروزی

و بر اسیران خلاصی و رهایی و آسودگی

و بر امیران به عدل و مهرورزی و بر رعیت به انصاف و خوش رفتاری

و برکت ده بر حاجیان و زوار در توشه و هزینه

و انجام رسان آنچه واجب کردی برایشان در حج و عمره

به فضل و رحمت خود

ای مهربانترین مهربانان 

 

 

دیشب یه جلسه ی سه نفره برگزار کردیم. من و بهنام و بهزاد....

هر کدوم حرفامونو زدیمو نتایج قشنگ و خوبی گرفتیم و چند تا عهد و قرار برای تمام زندگیمون با هم گذاشتیم...

-----

بعد بهنام هم از این ترم میشه دانشجو. کامپیوتر قبول شد. همه خوشحال بودیم. جای بابا خالیه بیاد ببینه دو تا پسرش دارن مهندس کامپیوتر میشن.....

  بهنام تو این یه سال و نیم به اندازه ده سال بزرگ شده و معنی حرفایی رو که 2-3 سال پیش بابا بهش میزد رو الان با تمام وجود درک کرده و بهشون عمل میکنه...

 

-----

 

از همه ی دوستان خوبم خواهش می کنم برام دعا کنید

 

السلام علیک یا علی ابن الحسین

 

 

سرش به نیزه به گل های چیده می ماند

به فجر از افق خون دمیده می ماند

یگانه بانوی پرچم به دوش عاشورا

به نخل سبز  ز ماتم تکیده می ماند

میان خیمه ی آتش گرفته، طفل دلم

به آهویی که ز مردم رمیده می ماند

شب است گوش یتیمان ز ضربت سیلی

به لاله های ز حنجر دریده می ماند

رقیه طفل سه ساله که حوری حرم است

به آن که رنج نود ساله دیده می ماند

امام صادق حق پشت ناقه ی عریان

به زیر یوغ چو ماه خمیده می ماند

شوم فدای شهیدی که در کنار فرات

به آفتاب به خون آرمیده می ماند

هلال یک شبه ی من، ز چیست خونینی؟

نگاه تو به دل داغ دیده می ماند

حکایت احد و اشک چشم خونینش

به اختران ز گردون چکیده می ماند 

 

 

(شعر از: دبیر محترم ستاد شب های شعر عاشورایی پیشکسوت گرانقدر آقای حاج احد ده بزرگی)