دیشب رفتم وب لاگ دوستانمو دیدم حسودیم شد گفتم منم بنویسم....
از کجا و از چی بگم؟
الف- خانوادگی...
1- هفته پیش برف خوبی اومد. (از وقتی نیروگاه سیکل ترکیبی راه افتاده هوای شهر از بقیه مناطق گرمتره و بیشتر اطراف شهر و کوهها برف میاد تا خود شهر!) همه رفتن برف بازی. منم یه کم با خاله جون برف بازی کردم....
2- چقدر بده یه نفر حسود باشه. زندگی رو اول برا خودش و بعد برا بقیه سخت میکنه... بالاخره باید یکی جلوی سخن چینی و دوبه هم زنی اونو می گرفت و از قضا این کارو عروس جدید خانواده انجام داد و حرف دل همه رو بهش زد (خودشون به خاطر یه سری رودرواسیها و شاید محبت و گذشت بیشتر از اندازشون چیزی به رو خودشون نمی آوردن). همه یه کم خوشحال شدن اما زیاد به رو خودشون نیاوردن....
3- فوت پدر شوهر خالم درست 2روز بعد از برگشتن از کربلا بود....
4- اکیپ خاله ها هر دختری که میبینن فورا یاد بهنام می افتن و اونو براش در نظر می گیرن اما تا حالا به هیچکدومشون ok ندادن... طفلکی داداشی من!
5- شب یلدا هم خیلی خوش گذشت. اکیپ خونه خاله اینا بودن. کلی نقاشی کشیدیم رو هندونه ها! با انواع وسایل نقاشی که به دستمون می اومد کار می کردیم. بعد هم کلی به کارامون خندیدیم....
6- فاطمه کوچولو هم بالاخره به دنیا اومد...
7- پشت بهنام یه جوش گنده زده بود و چرکی... کلی اذیتش می کرد. آخر مجبور شد بره دکتر و یه جراحی کوچیک بکنه!
ب- دوستان...
1- حمیده جونم می خواد بالاخره به این یکی خواستگارش جدی فکر کنه اما هنوز یاد یکی تو ذهنش هستش و همین موضوع تصمیم گیری رو براش مشکل میکنه... ایشاالله که موفق خوشبخت بشه....حمیده جون خیلی دوست دارم....
2- کلی راز درباره همکلاسیام فهمیدم و منو بگو چقدر تو باغ نبودم! (دلم یه کم براشون تنگ شده. چند وقته ازشون بی خبرم. البته تقصیر خودمه. میخواستم رابطمو باهاشون کم کنم اما قطع شد!)
3- با عسل جون حرف زدم خواست به مادربزرگم بگم براش استخاره کنه اما از بدشانسی عسل خانوم حاج آقایی که برا استخاره می رن پیش اون مریض شده و نمی تونه براش استخاره بگیره!
4- مونا هم هنوز کار پیدا نکرده...
5- فکر کنم یکی دوتا از دوستام من جمله همونی که خودش میدونه از دستم دلخوره. حق هم داره. فقط امیدوارم معذرت خواهی منو از همین جا بپذیره...
6- یه تشکر صمیمانه و با تمام وجودم از استاد ام-جی-اچ برا همه خوبیاش و یه دوست به تمام معنا بودنش. هر جا بره و هر کاری که می کنه براش بهترینها رو آرزومندم...
7- خدایا برای داشتن این دوستای خوب تو را شکر و سپاس می گم...
8- تموم شد دیگه....
ج-کار...
1- برا آزمون شرکت نفت با اینکه ثبت نام کرده بودم نرفتم امتحان بدم!!!! ناراحت نیستم اما امیدوارم به آینده ای روشن..
2- به دلم افتاده بود زنگ بزنم نیروگاه... با مسئول دفتر فنی صحبت کردم گفت استخدامی دارن اما برا یه شهر دیگه. بهم قول داد اگه قبول شدم سریع به همینجا منتقلم کنن...
3- فعلا در دست بررسیه!!!!!!
د-درس...
1- درسام تقریبا خوب پیش میره.. گاهی اوقات یه کم درجا میزنم اما در کل بد نیست. برای ادامه هم برناممو یه کم تغیر دادم که تایید شد....
2- فقط 8هفته مونده تا کنکور بعد آزادی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ه-نتیجه گیری....
· اینش دیگه به عهده خواننده!
راستی سال جدید میلادی هم مبارک....
سلام
وبلاگ زیبایی داری
موفق باشی
خوشحال می شم به وبلاگم سر بزنی
بای
سلام
نوشته های خوبی بود...راستش معلومه یه دله پاک دارید و بی ریا...امیدوارم در زندگی موفق باشید..
سلام
محبت کردی سراغم اومدی .
نوشته هات خیلی به دل میشینه .
شاد باشی
سلام .
انشاالله که موفق باشی
سلام مرسی که سر زدی
من یه چند وقتی نبودم :D
با اجازه لینک شمارو گذاشتم توی وبلاگم...