یخچال

قرار بود این هفته برم دانشگاه اما چون در سایت سازمان سنجش خوندم که نتایج رو تا آخر هفته اعلام می کنن تصمیم گرفتم یه هفته رفتنمو به تاخیر بندازم....

دیگه از بیکاری خسته شدم... زندگی یکنواخت شده ...خوبه نتایج که اعلام بشه، تکلیفم تا حدی مشخص میشه، حداقل می تونم یه برنامه درست برای خودم بریزم و به زندگی ادامه بدم....

--------

یخچال فریزرمون یکی دو روز پیش مریض شد، مامان هم سریع رفت و از مغازه خان داداشش یه یه یخچال فریزر جدید خرید.....

منم قراره یخچالمونو تعمیر کنم... تمام اجزاشو باز کردم حالا چطوری اونا رو به هم مرتبط کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یه کمی، فقط یه کمی سخته......

به مامان میگم مامان این یخچاله دیگه عمرشو کرده، 25 سال کار کرده، بهتره دیگه بازنشست بشه. می بریمش بالا و ازش به عنوان کمد کتابها استفاده می کنیم...اینطوری کتابها زود خراب نمی شن، عمرشون بالا میره.!!!!!!!!! مامان با تعجب به من نگا کرد و گفت ببینم تب نداری؟؟؟؟؟ آخه یخچال به این خوبی رو بازنشسته کنم که چی بشه؟

فعلا که اسباب بازی خوبی برای من شده. مامان هم چون 2تا یخچال فریزر دیگه داره زیاد سخت نمی گیره....

---------------

دیگه اینکه بازم نمی خوام........

---------------

نمی دونم چرا کلمات در ذهنم لال می شوند؟

تا بعد............

 

راستی عکس زیر رو جمعه بعدازظهر گرفتم.....

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد