این روزا....

چند روزی میشه ننوشتم... راستش چند بار اومدم و مطالبی نوشتم اما منصرف شدم... یه مقدار احساس خستگی می کنم. یه کمی هم دلم تنگ شده...

الان بیشتر وقتمو درس خوندن میگیره و به همین خاطر کمتر بیرون میرم یا برنامه برا خودم می چینم. اون زمانهایی هم که بیکار می شم بیشتر ترجیح میدم برم بیرون یه چیزی بخرم حتی اگه یه چیز کوچیک مثل یه کرانچی باشه که همون موقع تو راه ترتیبش رو میدم...

چند روزه بعضی وقتا احساس می کنم تمام سلولهای بدنم می خوان از هم جدا بشن. اینقدر بی تاب می شم که سعی می کنم این انر‍ژی رو یه جوری تخلیه کنم...فکرکنم برا اینه که بدنم به این همه استراحت و یه جا نشستن عادت نداره و هوس یه کوهنوردی یا دوی ماراتون کرده. من هم وقتی اینطوری میشم اصلا فکرم هیچ اطلاعات و مطلب جدیدی رو قبول نمیکنه برا همین بلند می شم  و یه موزیک خارجی توپ  می زارم و شروع می کنم به بالا و پایین پریدن و یه کمی تکنو رفتن...

راستی یه خبر خوب شنیدم... اگه بشه چی میشه... فکر کن خونه آدم روی یک مرکز آی اس پی باشه و اون مرکز هم مجهز به خطوط پر سرعت ای وان باشه و تازه یه آنتن اینترنت وایرلس هم روی سقف خونه...آخ جووووووووووووووووووون

این خانواده محترم ، تازه یادشون اومده به پشت کامپیوتر نشستن من گیر بدن... میگن شب پشت کامپیوتر نشستن خوب نیست!!!!!!! (مثل وقتی به بچه ها میگن دست به کبریت نزن، جیزه!!!!!!!!!!!!) اما منم مثل بچه شیطونا که یه چیزی بهشون میگن، از یه گوش می شنوم و از گوش دیگه خودشون پا به فرار می زارن!!!!!!!!!!!!!! نه اینکه نخوام به حرفاشون اهمیت ندم نه، ولی منم برا خودم کارها و  برنامه هایی دارم....

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
تنهاترین تنهایان سه‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:05 ب.ظ http://tanhatarinetanhayan.blogsky.com

اول شدم (دی) !!!
سلام یگانه جان ... من بروزم اگه خواستی فرار کن بیا پیش خودم !!! در پناه حق شاد باشی و امیدوار ... یا علی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد