زندگی بدون مامان

جالبه از وقتی مامان رفته مکه منم چیزی ننوشتم...اینگار نبودن مامان ذوق و شوق نوشتن رو از من گرفته....

راستشو بگم از وقتی مامان رفته دلم برای خونمون خیلی تنگ شده...یه هفته ای میشه تو خونمون حتی ناهار نخوردیم...ظهر یه جا، شب یه جای دیگه... بعضی وقتا به شوخی به بهنام میگم یه دفترچه بردار و یادداشت کن چه روزی و به کجا باید بریم!!!!!!

امشب هم وقتی از استخر برگشتم اونقدر خسته بودم که دلم می خواست برم سریع یه دوش بگیرم و در سکوت مطلق بخوابم... وقتی وارد خونه شدم دیدم به به چه بساطی بپاست... بهزاد رفته بود سعید و یونس رو آورده بود خونه ما بعد هم کامپیوتر رو برداشته بودن آورده بودن تو حال و به تلویزیون وصل کرده بودن و چهارتا هم گیم پد به کیس وصل شده بود و اسپیکرها هم تا آخر باز بودن و اکیپی داشتن فیفا 2006بازی می کردن... واییییییی که چه صحنه ای بود...اولش حسابی داغ کردم اما بعد خندم گرفت... تازه به منم پیشنهاد بازی دادن و گفتن یه نفرشون میتونه با صفحه کلید بازی کنه ولی من قبول نکردم...یه چند تا عکس باحال هم ازشون گرفتم...خلاصه از ساعت6-11 شب مشغول بازی بودن... البته منم با لب تاپ جدیدی که بهنام خریده بود سرگرم بودم!!!!!!!!

شام هم املت درست کردم و خدا یه ظرف آش هم برامون رسوند...

 

نظرات 2 + ارسال نظر
تنهاترین تنهایان یکشنبه 25 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 02:53 ق.ظ http://tanhatarinetanhayan.blogsky.com

سلام
این روز خجسته رو به شما تبریک میگم و امیدوارم که سایه مادرتون سالیان سال بالای سرتون باشه و در پناه حضرت حق شاد باشید و امیدوار.

انسان با سه بوسه تکمیل می شود 1-بوسه مادر که با آن با یه عرصه خاکی می گذاری 2- بوسه عشق که یک عمر با ان زندگی می کنی 3- بوسه خاک که با ان با به عرصه ابدیت می گذاری.

در ضمن من بروزم پس مرا هم دریاب که بی لطف نظرت تنهاترینم.

تنهاترین تنهایان یکشنبه 25 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 03:13 ق.ظ http://tanhatarinetanhayan.blogsky.com

زندگی بدون مامان !!!!
نه خدا اون روز رو واسه هیچ کس نیاره ...
برای من تنهاترین زندگی بدون مامان یعنی پایان نفس های خودم ... اینو مطمئنم و با یقین میگم چون فعلا همه زندگی من مامانم ... اگه بعدنی هم در کار باشه آخرت هست که دوست دارم من زودتر اونجا برم ... اصلا دوست ندارم دررابطه اش چیزی بگم ... چون میدونم خدا منو زودتر میبره ... دیگه همین ... راستی دوست من این چند روز زندگی بدون مامان فرصت خوبی هست که قدرشونو بدونید
میگم خانومی خدا هم خوب هواتونو داره ها با این همه هوادار و آشنا ... آخه ترس من تنهاترین از اینه که بنده خدا مامانتون وقتی از سفر بر میگردن شما رو نشناسن آخه قیافه ها همه ماشاالله املتی و ... شده :دی
غصه نخور عزیز به قول همشهری ما :
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
به امید روزی که هیچ وقت زندگی بدون مامانی رو نداشته باشیم - حتی برای چند روز = ( به خاطر عوارضش گفتم )
دلتون شاد و روزگار به کام.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد