درس- سفر- الماس

زندگیم به روند عادیش برگشته...خوب معلومه مامان که باشه کلی از مشکلات من حل میشه و راحت می تونم به زندگیم برسم...کتابامو یه گرد گیری درست و حسابی کردم. تو این مدتی که مامان نبود کمتر سراغشون می رفتم راستش فرصتشو پیدا نمی کردم... از وقتی اومده هر شب ازم می پرسه یگانه ۶ساعت مطالعه ی روزانتو انجام دادی؟ مگه نمی خوای قبول بشی؟ هر موقع یادش بیاد من سر هر کاری که باشم یه تیکه ای بهم میندازه!!!! میگم مامان من می خونم نگران نباش. اما به هر حال مامانه دیگه و با نگرانی های خاص خودش...

سال ۷۹ که پشت کنکور بودم یه نامه برای مامان و بابام نوشته بودم ازشون خواسته بودم موقع تنبلی هام مچ منو بگیرن و بفرستن تو اتاقم... خداییش اونا هم رودروایسی نمی کردن و به حرفم احترام می ذاشتن!!!!!!!!!!!

فکرکنم بهتره با یه مشاور آموزشی مشورت کنم. برنامه هایی که خودم برا درس خوندن می ریزم زود خستم می کنن و به نتیجه نمی رسن. میگن کوزه گر از کوزه شکسته آب می خوره شده قضیه من...یه عمر تو دانشگاه به ملت آموزش دادم چه طوری باید درسای دانشگاهی رو بخونن تا نتیجه خوب بگیرن حالا خودم توش موندم!!!!!!!! اون وقتا خوب جواب می داد اما حالا جواب نمی ده....(فکر کنم باید آپ دیتشون کنم!!!!!!!)

---------------

دیگه اینکه مسافرتمون هم کنسل شد. البته بقیه فامیل می رن ولی ما به علت وجود پاره ای مسائل و مشکلات نمی تونیم بریم... جالبه از اینکه نمیریم احساس ناراحتی نمی کنم . شاید چون اون مسائل برامون اهمیت دارن موندن رو به رفتن ترجیح می دم....

----------------

زیبایی نخستین نشان الوهیت است.

هرجا زیبایی را دیدی یادت باشد که بر روی سر زمین مقدسی.

هر جا

در چهره ی انسان

در چشمان یک کودک

در یک نیلوفر آبی

یا در بالهای پرنده ای در پرواز

در رنگین کمان

یا در تخته سنگی خاموش.

هر جا زیبایی را دیدی به خاطر داشته باش بر روی زمین مقدس قرار داری

-خدا نزدیک است-

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد