امروز روز سختی برام بود... کلی گریه کردم. نمی دونم 2ساعت شایدم 3 ساعت...
سال پیش در چنین روزی بابا از پیش من رفت. تنهام گذاشت... تنهای تنها... اینقدر دلم براش تنگ شده که نگو و نپرس... هیچ وقت تو این مدت به خدا اعتراض نکردم که چرا بابای منو ازم گرفت. اما امروز با تمام وجودم و ذره ذره ی احساسم، قلبمو دلم ازش خواستم اونو بهم برگردونه...
امروز دلم شکسته بود....
امروز دلتنگ بودم به اندازه یه دنیا و هفت تا آسمون....
دلم می خواست بابا بود و دوباره نازمو می کشید تا دیگه گریه نکنم. حرفای قشنگ می زد تا مجبورم کنه بخندم...
اما...
بابائی عزیز من. تا روزی که هستم تو را دوست خواهم داشت...
ا
سلام عزیز....
اگه با تبادل لینک موافقی لینک من رو بزار منم لینک شمارو میزارم موفق باشی.
سلام
تسلیت میگم و از پروردگار عالم برای پدر گرامیت بهشت زیبا و جایگاهی رفیع آرزو می کنم.
سلام . خوبی ؟؟
شرمنده که نتونستم زودتر بیام . یه کم کار داشتم .
خداوند پدرت را بیامرزه و روح اون مرحوم شاد باد . آمین.
خوب خودت چطوری ؟؟
حتما روز سختی را پشت سر گذاشتی . خدا صبرت بده .
راستی تو میدونستی من احساساتیم این پست را دادی خوب گریم گرفت !!!
فعلا
سلام
همه ما یک پدری داریم که از هر کسی مهربان تر و با محبت تر.اما ما فراموشش کردیم.
کافی فقط به او سلام کنیم تا جوابشو در عمق زندگیمون حس کنیم.....