-
درد دل
جمعه 16 دیماه سال 1384 05:25
تصمیم گرفتم با یک نفر دوست بشم... اون فرد از من خیلی بزرگتر، داناتر و باتجربه تره تقریبا همسن و سال پدرمه اما تنهاست... امشب این تنهایی رو از تو چشماش تونستم بخونم، او تنونست غم دلش رو پنهون کنه... تصمیم گرفتم جای خالی دوست مشترکمون رو یه کم براش پر کنم و یه عالمه شادی به دل مهربونش هدیه کنم... خدایا کمکم کن.... دوست...
-
نشانه
پنجشنبه 15 دیماه سال 1384 00:18
وقتی نشانه ها را می خوانید ممکن است آنچه انتظار دارید نباشد اما..... خدا خودش را به ساده ترین شکل ممکن تجلی می بخشد در حالیکه ما منتظر پدیده های فوق العاده ایم و معجزه ای را که پیش روی ماست نمی بینیم....
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 12 دیماه سال 1384 14:36
وای که چقدر کارای فارغ التحصیلی سخته ولی بالاخره تموم شد و می تونم تا حاضر شدن مدرکم برم خونه. خونه، چه اسم گرمیه تو این روزهای خیلی سرد زمستونی. دلم برای کرسی گرم و قصه های شیرین خونه بابابزرگ خیلی تنگ شده... دیگه از فردا که برم خونه مرحله جدید زندگیم شروع میشه، دوران دانشجوییم خیلی خوب بود، حتی سختیها و اتفاقات بدش...
-
به نام بهترین بهترینان
یکشنبه 11 دیماه سال 1384 19:52
سلام. من از دیروز که نمره پروژم به آموزش دانشکده رد شد مهندس شدم!!!!!!! به همین خاطر تا اطلاع ثانوی از قشر دانشجویان مملکت خارج شدم.(اما حتما به زودی بر می گردم) حال و هوای خاصی دارم. هم خوشحالم هم ناراحت.... البته دلم هم یه کم گرفته و ابریه، ولی سعی می کنم آبی و آفتابیش کنم.(ولی خودمونیم سخته ها.....)